خلیج‌فارس، نام، تاریخ و جغرافیا (بخش پایانی)

در تمام سازمان‌های بین‌المللی و اطلس‌های جهانی همواره نام تاریخی و واقعی خلیج‌فارس به کار می‌رود.

نقش سر چارلز بلگریو در تغییر نام خلیج‌فارس

در سال 1955 م/ 1334 شمسی (1374 قمری) سر چارلز بلگریو (Chales Belgarave Sir) یکی از دیپلمات‌های انگلیسی که مدت سی سال در خلیج‌فارس اقامت کرده بود، در مقاله‌ای در مجله عربی زبان بحرین، فریبکارانه این جمله را نوشت: «خلیج‌فارس که اعراب آن را خلیج العربی می‌گویند.» و بدین‌وسیله بود که این سیاستمدار انگلیسی برای اولین بار فتنه‌ای را کاشت که در مهروموم‌های بعد مورد استفاده ناسیونالیست‌های عرب قرار گرفت. (مجتهد زاده، 1378: 61)

در سال 1958 م/ 1337 شمسی (1377 قمری) این اصطلاح مورد استفاده عبدالکریم قاسم که با کودتایی در عراق به قدرت رسیده بود، قرار گرفت. او برای برانگیختن احساسات عمومی اعراب علیه ایران، نام خلیج عربی را به‌جای خلیج‌فارس به کار گرفت. تبلیغات خلیج العربی در بین عرب‌ها طرفداری پیدا نکرد.

پس از عبدالکریم قاسم، جمال عبدالناصر، رهبر مصر که به‌شدت طرفدار پان‌عربیسم بود، این اصطلاح جعلی و هدف‌دار را به کار گرفت تا به‌واسطه اختلافاتی که با محمدرضا شاه بر سر مسئله شناسایی اسرائیل از طرف ایران داشت، بهره برد. اقدام ناصر چون با جریان ناسیونالیسم عرب همراه شده بود، اثرات منفی خود را در منطقه شیخ‌نشین‌های کرانه جنوبی خلیج‌فارس به‌جا گذاشت.

در سال 1964 م / 1343 شمسی (1384 قمری) اتحادیه عرب برای نخستین بار نام مجعول خلیج العربی را در یک سند رسمی ذکر کرد و به دنبال آن، تصمیم گرفت این نام را در برنامه‌های درسی کشورهای عضو اتحادیه عرب و مکاتبات رسمی به کار ببرد.

در حال حاضر کشورهایی مانند امارات متحده عربی و قطر در مکاتبات و پژوهش‌های تاریخی و جغرافیایی خود با یکدیگر واژه خلیج به‌تنهایی و زمانی خلیج العربی را به کار می‌برند. این در حالی است که در تمام سازمان‌های بین‌المللی و اطلس‌های جهانی همواره نام تاریخی و واقعی خلیج‌فارس به کار می‌رود و برخی از دانشمندان و دانشگاهیان کشورهای عربی نیز تغییر نام خلیج‌فارس به خلیج العربی را مورد تمسخر قرار داده و تلاش برای دگرگون کردن این نام را محکوم کرده‌اند.

خلیج‌فارس در دوران باستان

کرانه‌های خلیج‌فارس از دوران گذشته به دلیل ثروت‌های فراوان و موقعیت ممتازی که داشته، همواره عمران و آباد بوده و مرکز بسیاری از تمدن‌هایی که در منطقه بین‌النهرین به وجود آمده، بوده است. 

دولت ایلام که در قلمرو آن شوش شروع می‌شد و تا کرانه‌های شمال خلیج‌فارس و بوشهر کنونی (لیان قدیم) گسترش می‌یافت، نخستین دولتی بود که از این آبراه مهم و استحکامات آن استفاده می‌کرد. لیان (Lyan)، در زمان سلسله ایلامی یکی از مراکز مهم فرهنگی و تجاری به شمار می‌رفت، این شهر تاریخی پل ارتباطی ایلامی‌ها با نواحی اقیانوس هند و جنوب شرقی آسیا بود. پادشاهان معروف ایلامی در دوران طلایی این تمدن همچون شیل هاک اینشوشیناک، هوبان نومنا و شوتروک ناخونته در این منطقه معابد و بناهای مذهبی احداث کرده بودند. از جمله این بناها می‌توان به معبد کیریریشه ایزد بانوی ایلامی در منطقه دستک (Dastak) و سَرتُل (Sertol) در جنوب شهر بوشهر امروز اشاره کرد. (مشایخی؛ 1382:14)

در کاوش‌های باستان‌شناسی منطقه لیان کتیبه‌های سنگی به خط میخی، چند خمره استخوان مردگان، چند مجسمه فلزی، سکه‌های قدیمی و آثار دیگری به دست آمد که هم‌اکنون در موزه لوور فرانسه نگهداری می‌شود. (اقتداری؛ 1348:181) اگرچه دولت‌های سومر، اکد، کلده و آشور در کار تجارت و بازرگانی از این دریا استفاده می‌کردند، اما غیر از دولت بابل هیچ‌یک از آن‌ها نیروی دریایی مهمی نداشتند.

با ورود آریایی‌ها به ایران، اولین سلسله‌ای که در کوه‌های غربی ایران استقرار یافت و اقدام به تأسیس دولت کرد، مادها بودند. درباره حضور مادها در کرانه‌های خلیج‌فارس و سیادت دریایی آنان اطلاعی در دست نیست، اما جانشین مادها، پارس‌ها بودند که در سال 550 ق. م به قدرت رسیدند و قلمرو آریایی آنان حوزه حدفاصل بین دریای پارس و دریای مدیترانه بود.

دوران هخامنشی، دوران سیادت دریایی ایرانیان بر خلیج‌فارس است. پارس‌ها  از طریق خلیج‌فارس و دریای عمان، قدرت خود را به سوت مصب سند و دریای سرخ ادامه دادند و با حفر کانالی، این دریا و رود نیل (در محل سوئز) را به یکدیگر پیوند دادند.

اهداف داریوش و جانشینانش که برای نخستین بار پس از ایلامیان توفیق آن را یافتند تا امپراتوری هخامنشی را از طریق راه‌های آبی و زمینی گسترش دهند، علاوه بر گسترش آن امپراتوری، فراهم کردن زمینه‌ها و شرایط بازرگانی و تجاری در آن روزگار بود. پس از کوروش و کمبوجیه، داریوش اول، اولین پادشاه ایران بود که توجه کاملی به اهمیت خلیج‌فارس کرد. او به‌خوبی دریافته بود که برای توسعه امپراتوری هخامنشی دست‌یابی به یک مسیر تجارت دریایی امری ضروری است. بنابراین، یکی از اقدامات مهم این پادشاه حفر کانال بین دریای سرخ و رود نیل بود که باعث شد ارتباط مستقیمی بین ایران، مصر و هند به وجود آورد.

داریوش در کتیبه‌ای که از او به‌دست‌آمده و به کتیبه حجر الرشید معروف است، با خطوط پارسی باستان، اکدی و هیروگلیف از چگونگی حفر این کانال شرحی آورده است تا آیندگان را از این کار مهم آگاه سازد. در این کتیبه چنین آمده است: «من داریوش، پادشاه ایران، مصر را تصرف کردم. من فرمان حفر این ترعه (کانال) را دادم...»

همچنین در کتیبه، عبارتی آمده که از خلیج‌فارس با عنوان دریای پارس یاد کرده است. این عبارت نیز چنین است: «دریا تیه هچا پارسا آئی تی؛ (Draya hacha parsa aity) دریایی که از پارس می‌رود، سر می‌گیرد.»

داریوش پس از حفر کانال سوئز، دریانوردی یونانی به نام اسکیلاکس کاریاندی (Scylax Caryanda) را به سفر اکتشافی هند اعزام کرد. اسکیلاکس پس از رسیدن به سواحل غربی هند، با عبور از جنوب عربستان و دریای سرخ به مصر رسید. این سفر دریایی نیز سبب شد تا خلیج‌فارس در توسعه بازرگانی این دوره اهمیت ویژه پیدا کند.

پس از فروپاشی دولت هخامنشیان در سال 330 ق.م به دست اسکندر، این سردار مقدونی که به اهمیت خلیج‌فارس پی برده بود، به یکی از سرداران خود به نام نئارک (نئارخوسNearchus ) دستور داد تا سفر دریایی خود را به دهانه سند به سمت شمال خلیج‌فارس به انجام رساند. سفرنامه نئارک که از طریق کتاب آریان نیکومدی (95-175 م) به دست ما رسیده است، اطلاعات ارزشمندی از مسیر دریایی این دریانورد در اختیار ما قرار می‌دهد. با استناد به این سفرنامه و طبق نوشتار آریان، ناوگان نئارک پس از یک دریانوردی دشوار و پر از موانع، که پنج ماه به طول انجامید، اطلاعات فراوانی در مورد نقشه خطوط ساحلی شمال اقیانوس هند، دریای عمان و خلیج‌فارس تهیه کرد که در اکتشافات جغرافیایی عصر جدید مورد استفاده دریانوردان قرار گرفت.

تا قبل از سفر نئارخوس، برداشت‌های جغرافیایی از خلیج‌فارس مبهم بود و نویسندگان یونانی، خلیج‌فارس، خلیج عدن و دریای سرخ را تحت عنوان دریای اریتره نام‌گذاری می‌کردند.

مأموریت نئارک، شناسایی سواحل و لنگرگاه‌ها و نیز دیدار از شهرهای دریایی در طول مسیرش بود، او توانست این وظیفه مهم را تا هنگام رسیدن به نزدیکی شوش به‌خوبی عملی سازد. دریاسالار اسکندر در بازگشت، به سفر دریایی خود به کوگانا اشاره می‌کند که احتمالاً باید بندر کنگان کنونی در استان بوشهر باشد، او مدت 21 روز در آنجا توقف کرد. همچنین در کنار رودخانه سیناکوس (مند کنونی) توقف کرد، سپس رهسپار مزامبریا (بندر بوشهر کنونی) شد. پس از آن از بندر ریگ و بندر دیلم، از بنادر شمالی استان بوشهر، عبور کرد و از آن مسیر دریایی به شوش رفت و سرانجام به اسکندر پیوست.

خلیج‌فارس در دوران سلوکی، اشکانی و ساسانی

سلوکیان که جانشینان اسکندر مقدونی بودند، نزدیک به یک قرن بر ایران حکومت کردند. آن‌ها هم مانند اسکندر به اهمیت خلیج‌فارس آگاه بودند. سلوکیان نُه شهر در کرانه‌های خلیج‌فارس بنا کردند که از جمله می‌توان به انطاکیه پارس یعنی بوشهر امروزی اشاره کرد. همچنین در زمان سلوکوس اول (280-312 ق.م) شخصی به نام مگاستن (Megasten) از راه خلیج‌فارس به هند فرستاده شد. او نخستین کسی بود که مطالبی در مورد سیلان نوشت. مستندات تاریخی بیانگر این واقعیت است که در دوران سلوکیان هم تجارت دریایی بین خلیج‌فارس و شرق دور وجود داشته است.

قوم پارت که بنیان‌گذار سلسله اشکانی بودند، دو قرن طول کشید تا کاملاً بر ایران مسلط شوند. پارت‌ها دولت قدرتمندی تشکیل دادند که بر سراسر ایران و از جمله بر خلیج‌فارس تسلط داشتند.

در عصر مهرداد دوم (87-123 ق.م) پادشاه اشکانی، رقابت‌های تجاری بین ایران و روم سبب شد تا پارت‌ها جاده ابریشم را ایجاد کنند.

در نیمه دوم حکومت پادشاهی اشکانی با وجود همه گرفتاری‌هایی که پارت‌ها در مرزهای غربی کشور با امپراتوری روم غربی داشتند، تجارت در خلیج‌فارس و بین بنادر آن با هند برقرار بود.

پارت‌ها از آبراه خلیج‌فارس استفاده شایانی کردند. یکی از دریانوردان یونانی که در حدود سال 80 ق.م سفری به دریای سرخ و سواحل آفریقا و هند کرد، در سفرنامه خود به نقاطی اشاره می‌کند که در طرف خلیج‌فارس در دست پادشاهان اشکانی بوده است. در این سفرنامه قسمتی از سواحل جنوبی خلیج‌فارس با عمان را نیز جز قلمرو دولت اشکانی معرفی کرده است.

با فروپاشی دولت اشکانی و قدرت‌یابی ساسانیان در سال 226 میلادی، پادشاهان این سلسله از همان آغاز حکومت توجه خود را به خلیج‌فارس معطوف کردند و در این راه تلاش فراوانی کردند.

توجه شاهان ساسانی به شهرسازی در کرانه‌های شمالی و جنوبی خلیج‌فارس، مهم‌ترین دلیل بر توجه آنان به این آبراه استراتژیک است. شاهد بارز این قول ساخته‌شدن بندرهایی چون هرمزادرشیر (اهواز)، وه اردشیر (سلوکیه)، وهمن اردشیر (بهمن اردشیر)، ریو اردشیر (بوشهر کنونی) و رام اردشیر و بت اردشیر در سواحل بحرین است.

شاپور دوم (309-379 م) توجهی خاص به دریای پارس داشت، تا آنجا که اقدام به ایجاد یک نیروی دریایی برای دفاع از مرزهای طولانی ایران کرد. سِر پرسی سایکس می‌نویسد: «از زمان سناخریب آشوری تا نیمه قرن چهارم میلادی، نخستین بار بود که یک نیروی دریایی در خلیج‌فارس پدید آمد. فرماندهی مستقیم این نیرو (که بیشتر برای رفع مزاحمت دزدان عرب سواحل و بسط قدرت دریایی امپراتوری ساسانی در خلیج‌فارس به کار گرفته شد) با شاهنشاه ساسانی شاپور دوم بود.»

گسترش قلمرو دریایی ایران تا سواحل شرقی عربستان و تجارت دریایی ایرانیان در سواحل عمان، هند و سیلان از ویژگی‌های دوران شاپور دوم ساسانی بود.

از مطالعه منابع عصر ساسانی و آثار متقدم اسلامی می‌توان نتیجه گرفت که پادشاهان دیگر ساسانی نیز به دریای پارس توجه داشتند، تا آنجا که وقتی شاهزاده یمنی برای نجات سرزمین خود از سلطه حبشی‌ها از خسرو انوشیروان یاری طلبید، پادشاه ساسانی برای کمک به مردم یمن، یکی از سرداران خود را به نام وهرز دیلمی، همراه سپاهی، مأمور کمک به سیف ابن ذی یزن، پادشاه آنجا کرد.

سپاه ایران از بندر اُبله در نزدیکی بصره سوار کشتی و عازم یمن شدند. بر پایه گزارش طبری، سپاه ساسانی با هشتاد فروند کشتی به‌سوی یمن حرکت کردند. شمار سپاهیان ایرانی حدود 600 تا 1000 نفر گزارش شده است. سپاهیان ساسانیان پس از حدود دو هزار مایل دریانوردی در خلیج‌فارس، دریای عمان و اقیانوس هند در ساحل یمن پیاده شدند. بر پایه گزارش منابع اسلامی، وهرز دیلمی با تدبیر و حیله جنگی بر سپاهیان فرمانروای حبشی یمن، مسروق بن ابرهه پیروز شد، در این جنگ 30 هزار تن از حبشیان کشته شدند.

سپاهیان متحد ساسانی و عرب، نواحی مختلف یمن را یکی بعد از دیگری به تصرف درآوردند و سرانجام وارد صنعا مهم‌ترین شهر جنوبی عربستان شدند. طبری چگونگی ورود وهرز به شهر صنعا را چنین گزارش می‌کند: «وهرز روی به صنعا نهاد، و چون به دروازه آن رسید، گفت: عَلَم من هرگز خم نشود! دروازه را خراب کنید، پس دروازه را خراب کردند و وهرز داخل شهر شد و عَلَم افراشته را پس‌روی همی ‌بردند.»

پس از پیروزی ایرانیان در یمن، وهرز نامه به خسرو انوشیروان نوشت و چگونگی پیروزی سپاهیانش را گزارش کرد. به دستور خسرو، سیف ابن ذی یزن به‌عنوان پادشاه دست‌نشانده ایران در یمن به حکومت خود ادامه داد. در نتیجه این پیروزی دولت مقتدر ساسانی تجارت جهانی را در حوزه خلیج‌فارس تا یمن و عدن در اختیار گرفت و رقبای رومی را با مشکلات فراوان مواجه کرد.

منابع و مآخذ

ـ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم (1340)، المسالک و الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب

ـ اقبال، عباس (1328) بحرین و جزایر و سواحل خلیج‌فارس، چاپخانه مجلس، چاپ اول.

ـ اقتداری، احمد (1348)، آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج‌فارس و دریای عمان، تهران، انجمن آثار ملی

ـ باسورث، کلیفورد ادموند (1384)، نام‌گذاری خلیج‌فارس، ترجمه منصور چهرازی، پژوهشنامه خلیج‌فارس، ضمیمه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا

ـ بلاذری، احمد بن یحیی (1348)، فتوح البلدان، ترجمه مصطفی خواجه‌نوری، تهران: انتشارات ابن‌سینا، چاپ اول

ـ چیت‌ساز، محمدرضا (1384)، خلیج‌فارس و خلیج العربی، مجموعه مقالات همایش بین‌المللی خلیج‌فارس در گستره تاریخ، به کوشش دکتر اصغر منتظم القائم، جلد دوم

ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب (1373) با تعلیقات و مینورسکی، ترجمه میرحسین شاه، به تصحیح مریم میراحمدی و غلامرضا ورهرام، تهران: دانشگاه الزهرا

ـ حمزه ابن حسن اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء (تاریخ پیامبران و شاهان)، ترجمه جعفر شعار، تهران: امیرکبیر، 1367

ـ سایکس، پرسی (1370)، تاریخ ایران، ترجمه فخر داعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب، جلد 1

ـ سعیدی، محمد (بی‌تا)، خلیج‌فارس (1)، خلیج‌فارس در روزگار باستان، تهران: اداره‌کل انتشارات رادیو

ـ گیرشمن، رومن (1368) ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم

ـ محتهدزاده، پیروز (1349)، شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس، انتشارات عطایی، چاپ اول

ـ منتظر القائم، اصغر (1384) مجموعه مقالات همایش بین‌المللی خلیج‌فارس در گستره تاریخ، پیشین، جلد اول

ـ ویلسن، آرنولد (1366) خلیج‌فارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران: انتشارات علمی ـ فرهنگی، چاپ دوم

* گزارش از عبدالکریم مشایخی، رئیس بنیاد ایران‌شناسی شعبه بوشهر

انتهای پیام/

کد خبر 140002089

برچسب‌ها